جدول جو
جدول جو

معنی بی حواس - جستجوی لغت در جدول جو

بی حواس
پریشان، بی هوش
تصویری از بی حواس
تصویر بی حواس
فرهنگ واژه فارسی سره
بی حواس
پریشان سر در گم
تصویری از بی حواس
تصویر بی حواس
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بیحواس
تصویر بیحواس
عاری از حس و ادراک بیخود بیهوش، آنکه حافظه اش ضعیف است کم حافظه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی دوام
تصویر بی دوام
زود گذر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بی حساب
تصویر بی حساب
بیشمار، بی اندازه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بی جواب
تصویر بی جواب
بی پاسخ
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بی اساس
تصویر بی اساس
بی پایه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بی احساس
تصویر بی احساس
سنگدل
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بیحواسی
تصویر بیحواسی
حس و ادراک نداشتن بیخودی، کم حافظگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی هراس
تصویر بی هراس
بی خوف و ترس، بی بیم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی مساس
تصویر بی مساس
بی بنیاد و بی اساس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی گواه
تصویر بی گواه
بی برهان، بی دلیل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی قیاس
تصویر بی قیاس
بی حساب، بیشمار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی احساس
تصویر بی احساس
سنگدل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی حفاظ
تصویر بی حفاظ
بدون پرده، بیشرم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی حساب
تصویر بی حساب
بی شمار، بی اندازه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی حجاب
تصویر بی حجاب
بی پرده بی پرده، زنی که بدون چادر و نقاب بیرون آید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی جواز
تصویر بی جواز
بدون اجازه و رخصت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی جواب
تصویر بی جواب
بی پاسخ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی سواد
تصویر بی سواد
برانی: نافرهخته کانا آنکه خواندن و نوشتن ندارند، بی علم بی معرفت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی سپاس
تصویر بی سپاس
نمک بحرام، ناشکر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی زوال
تصویر بی زوال
همیشگی، باقی، جاوید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی روان
تصویر بی روان
بی جان و روح
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی دوام
تصویر بی دوام
فرسوند نماندنی
فرهنگ لغت هوشیار
ده سهش (سهش حس فرهنگ پهلوی) که پنج نمایی (ظاهری) و پنج نهانی (باطنی) است پنج حس ظاهری و پنج حس باطنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی حساب
تصویر بی حساب
بی شمار، بی اندازه، نادرست
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بی قیاس
تصویر بی قیاس
بی اندازه، بی شمار، بی کران
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بی سواد
تصویر بی سواد
کسی که خواندن و نوشتن نداند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بی توان
تصویر بی توان
ضعیف، سست، ناتوان، فقیر، من، بنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بی دوام
تصویر بی دوام
آنچه زود فرسوده و نابود شود، ناپایدار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بی خواب
تصویر بی خواب
آنکه نتواند بخوابد، کسی که به خواب نرود
فرهنگ فارسی عمید
نه سهش پنج بیرونی و چهاردرونی شماره درست آن هاده است. پنج حواس ظاهر و چهار حواس باطن (باستثنای حس مشترک) ظ: (وز نه حواس برون شو بکوی هشت صفات که هست حاصل این هشت باغ بقا) (خاقانی. سج. 13)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی حساب
تصویر بی حساب
((حِ))
بی اندازه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نه حواس
تصویر نه حواس
((نُ. حَ))
پنج حواس ظاهر و چهار حواس باطن (به استثنای حس مشترک)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بی حجاب
تصویر بی حجاب
فاقد پوشش اسلامی
فرهنگ فارسی عمید